تحولات لبنان و فلسطین

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۷
کد خبر: 525797

خط قرمز- سعید کوشافر: پیرمرد و پیرزن در کنار هم نشسته بودند، هنوز دست و پای پیرزن می‌لرزید و شوهرش تلاش داشت او را دلداری دهد. آنها مقابل میز افسر آگاهی کاشمر نشسته بودند تا شکایتشان از سارق نقابدار را پیگیری کنند.

نفرین زوج سالخورده دامنگیر دزد نقابدار روستا شد

پیرمرد که با لهجه غلیظ کاشمری سخن می‌گفت سر حرف را باز کرد و گفت: ما سال‌هاست که ساکن یکی از روستاهای بخش بالا ولایت هستیم، تا عمرم کفاف می‌دهد چنین چیزهایی در منطقه ما نبوده و نیست. آن شب مثل هر شب به محض تاریک شدن هوا شام خوردیم و ساعتی بعد به خواب رفتیم، ساعت نزدیک 4 صبح بود که متوجه صداهایی از داخل اتاق دیگر خانه شدم و اول همسرم را بیدار کردم و سپس به طرف اتاق حرکت کردم.

به محض ورود به اتاق با مردی رو به رو شدم که سر و صورتش را بسته بود و با بهم ریختن وسایل خانه دنبال چیزی برای سرقت می‌گشت. این سارق نقابدار به محض دیدن من به طرفم آمد و تهدیدم کرد که اگر سر و صدا  کنم یا بخواهم در مقابل خواسته‌اش مقاومت کنم برایم گران تمام خواهد شد و من و زنم را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد، بناچار سکوت کردم و 6 میلیون ریال پول نقدی که در خانه بود تحویلش دادم تا دست از سرمان بردارد و برود.

سرهنگ ابوالقاسم باقری فرمانده انتظامی کاشمر در این راستا به خبرنگار ما گفت: به محض دریافت این مطالب از سوی مالباخته که مردی پیر بود و خود و همسرش بشدت دچار صدمه روحی شده بودند، مأموران وارد عمل شدند و با استفاده از سرنخهایی که در اظهارات پیرمرد و پیرزن بود و بررسی محل ارتکاب جرم، سراغ بانک اطلاعات مجرمان سابقه‌دار رفتند و با بررسی‌های گسترده و دقیق به نامی رسیدند که آنها را در رسیدن به شناسایی سارق زورگیر یاری کرد.

این اسم کسی نبود جز یکی از اهالی همان روستا که سوابق دزدی در پرونده‌اش به چشم می‌خورد، مأموران در کمتر از 24 ساعت وارد عمل شدند و ضمن شناسایی مخفیگاه این متهم او را دستگیر کردند.

به گفته فرمانده انتظامی کاشمر، متهم که 39 ساله، معتاد به مواد افیونی و دارای 6 فقره سابقه کیفری است در بدو دستگیری منکر انجام هرگونه سرقتی بود، ولی در ادامه بازجویی‌ها در مقابل پرسش‌های فنی و تخصصی مأموران و مواجهه با مالباختگان لب به سخن گشود و به سرقت از خانه پیرمرد و پیرزن روستایی اعتراف کرد، او گفت که پول نیاز داشتم و می‌دانستم که این پیرمرد و پیرزن هم مانند بسیاری از روستاییان مقداری پول نقد در خانه دارند. سر و صورتم را پوشاندم تا آنها من را نشناسند و نزدیک صبح که گمان می‌کردم خوابشان سنگین شده است وارد خانه آنها شدم، دنبال پول در جاهایی که به ذهنم می‌رسید گشتم اما برخلاف انتظارم آنها از خواب بیدار شدند و کار خراب شد، بنابراین برای اینکه دست خالی بازنگردم آنها را مجبور کردم تا خودشان پول‌ها را به من بدهند، اما قصد اذیت آن‌ها را نداشتم.

وی همراه هفتمین پرونده‌اش راهی دادگاه شد تا حکمش صادر شود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.